یک سبد گل یاس
همراه با احساس
تقدیم شما وجید جان
پیوندتان مبارک با ارزوی سعادت
یک سبد گل یاس
همراه با احساس
تقدیم شما وجید جان
پیوندتان مبارک با ارزوی سعادت
۱.رزق مرا دیگری نمیخورد ارام شدم
۲.دانستم که خدا در هر حال مرا میبیند حیا کردم
۳.کار مرا دیگری انجام نمیدهد پی تلاش کردم.
۴.ودانستم که پایان کارم مرگ است پس مهیا شدم.
در دنیایی که همه میدوند برای زنده بودن ارام قدم برداریم برای زندگی کردن.آهو
کاش تو چند خیابون بالاتر به دنیا اومده بودم ٰ کاش تو خونواده ای پولدار و مرفه بدنیا میومدم تا این همه رنج و سختی رو تحمل نمیکردم و رفاه رو داشتم....
کفر , کفر وکفــــــــــــــر نمیدونم این سیری ناپذیری و کفر تاکی میتونه تو ما انسانها ادامه پیدا کنه و همیشه احساس کنیم این دنیا برامون جهنمه و از این زندگی مرگ طلبکاریم !!!
نه ما مرگ طلبکار نیستیم ما اومدیم زندگی کنیم و نفس بکشیم. نیومدمیم برا زنده مانی , باید شکر کنیم ٰٰٰٰ شکــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــر ٰ
ببینم سر چهار راهها یا تو ایستگاه اتوبوس تو مترو و یا حتی تو ترمینالهای مسافر بری این بچه های کوچیک و معصوم رو دیدید که دارن گل , سیگار, جوراب . ویا حتی آدامس میفروشن یا نه دارن گدایی میکنند؟
آیا هیچ خودتون رو با این بچه ها ...... اسمشون چی بود؟
........ اهان آره بچه های کار ,مقایسه کردید؟
شما شب رو سیرید , جای گرم و سقفی بالاسرتون دارید اونا برا همین سیری شکم و نمیدونم جای خواب شبانه دارن دست به سوی ما دراز میکنن .
پس عزیزم شکر کن به درگاه خدا و .......
میان خلسه رویای آخرین لحظات ....
نشست گوشه تختش و گفت باز می آیم ....
فرشته آمد و یک جفت بال قوی سپید .....
درست نوبت تحویل با زمستان بود .....
...... وباز آذر 92 ...... آن شنبه شوم .....
شراره عصر شب یلدا : دوس دارم امشب جایی باشم همونجایی که کسی هست 4 یلداس پیش من نیست ( مادر )
تقدیم به همه دوستان و دوستداران شراره عـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــزیز
روحت شاد
السلام علی الحسین وعلی الولاد الحسین
یادمان باشد حسین تشنه آب زلال نبود
حسین تشنه زلال شدن مانند آب بود.
اربعین حسینی بر عاشقانش تسلیت
جامه ای بافتم تارو پودش از عشق خواستم تا به تو هدیه کنم
لیک دیدم که در آن گوشه باغ لاله ای پنهانی با نسیمی میگفت:
جامه عشق برازنده هر قامتی نیست.
گاهی فکر میکنم کاش میشد مداد رنگی ما آدمها پاک کن داشت ............. مثل مداد پاک کن بچگی هایمون
تا میتونستیم قسمتهای بد و زشت زندگیمونو پاک کنیم
قسمتهایی که نمیخواهیم وجود داشته باشد
یه روزی میرسد ! یک ملافه ی سفید پایان میدهد ...... به من
به شیطنت هایم .......... به بازیگوشی هایم
به خنده های بلند و تلخم ،
روزی که همه با دیدن عکسم بغض میکنند و میگویند: دیوانه دلمان برای دلقک بازی هایت تنگ شده
کجایی؟
ما عاشق فهم و ادب و معرفتیم
ما خاک قدوم هرچه زیبا صفتیم
از زشتی کردار دگر خسته شدیم
محتاج دو پیمانه ًمی ًمعرقتیم
به بزرگی ارزوهایت نیاندیش
به بزرگی کسی بیاندیش که میتواند آرزوهایت را بر آورد کند
پس آرزوهای بزرگی داشته باش.
دوستام دارن سنگ تموم ميزارن سمت راستي ممدرضا قد قد ه
امروز ميخام قالب نوشته هامو عوض كنم البته بايد ببخشيد لازم بود
محمد رضايكي از دوستان خوبمه كه متا سفانه 4 ماهيه قاطي مرغا شده......
ممد رضا جان بيخي دادا اينو براتو مينويسم ميدونم تو چه حالي هستي....
ممدي ميدونم اينو ميخوني ولي داداش من خانومت نبينه ها خيلي بد ميشه.....
حالا شرح حال اين داداش خوب ما:
الهي به مردان در خانه ات
به آن زن ذليلان فرزانه ات
به آنانكه با امر روحي فداك
نشينند و سبزي نمايند پاك
به آنان كه از بيخ وبن زي ذي اند
شب و روز با امر زن ميزيند
به آن گرد گيران ايام عيد
وانت بار خانم به وقت خريد
به آن شير مردان با پيش بند
كه در ظرف شستن به تاب و تب اند
الهي به آن اه دل زن ذليل
به آن اشك چشمان ممد سيبيل
به تنهاي مردان كه از لنگه كفش
چو جيغ عيالاتشان شد بنفش
كه مارا بر اين عهد كن استوار
از اين زن ذليلي مكن بر كنار
به زي ذي جماعت نما لطف خاص
نفرما از اين يوغ مارا خلاص
وحيددددددددددددددددددددد
تصویر شب ستاره بارانم من
از طایفه و تبار بارانم من
تا اینکه دوباره پاک گردانمت
دیری است در انتظار بارانم من
در جاده گم دربه درت میگردم
هی میروم سپس برت میگردم
ای شعله دور دست پروانه پسند
بگذاری اگر دور سرت میگردم
کو معجزه تا به ماندنم تن ندهم
پیوند تو را به غربت من ندهم
اینجا که منم صدایی آویخته نیست
ای مرگ بخوان که بوی بودن ندهم
به یاد فروغ فرخ زاد عزیز .....
دوس دارم ماهی بشم برم دریا کوسه منو بخوره دوبار ه زنده بشم یه دختر خوبی بشم .......
ملیناااااااااا
ما اینجا روبروی خالیترین صندلی جهان نشسته ایم .
اینجا جمع نشوید ، جنایتی اتفاق نیفتاده ، اینجا پسری تنها که فکر میکرد تنهاست ، تنهایی خود را تقسیم کرد !!!!!!ا
آری دیگر تنها نیست ولی همان تنهای اول است .
پسرک تنها حالا بجز خدا به دور دستی زییا می نگرد و میگوید:
مرد غمگین با خوابهای شکاکش خدا حافظی کرد ، و از قالب پوسیده غم بیرون آمد .
آری زنده گی را برای بدست آوردن زندگی می خواهد .
پدرم رفت و جای جای خانه هنوز پر از یاد اوست یادش هنوز باقیست .
نگاه اورا میبینم، آری نگاهش هست . . . چشمانش هموز بردیدگانم دوخته و میخواهد بگوید ولی چه ..... ( نگفت و رفت )
چهره خسته و تکیده اش را میبینم همیشه در مقابل دیدگانم هست ، چهره ای که از زحمت سالیان دراز کار و تلاش برای سربلندی وحید ، جز پیری و افتادگی چیزی ازش نمانده، اری در دور دست نظرم چهره اورا میبینم ...........
یاد گرمای بغل کردن او میافتم، یاد دلداری دانهایش ، یاد لحطه ای که پس از شکستم ، احساس تنهاییم را باخود تقسیم کردو در پس ارام کردن دل شکسته ام بر نیامد . کاش یک لحظه صدای نفسش باز آید !!!!!!!
کاش بود و من هم بوسه ای بر رخ او .................
وحید صفرزاده - پنج شنبه هفتم آذر 92
در این شب جمعه ، میگویم روحش شاد
وحیدم و وحید بودنم را مدیون نفس ها و زحمات او هستم
8 سال بیشتر نداشتم یه روز معلم کلاس دوم مون آقای فتحی ( خیلی خوب ولی خشن بود ) تو کلاس از پرنده و پرواز حرف میزد ، بچه بودم خوب نمیفهمیدم چی میگه اصلا پرنده و پرواز یعنی چی .............
آقای فتحی گفت هواپیما هم مثل پرنده است تو آسمون حرکت میکنه به حرکت اون تو آسمون پرواز میگن . پرواز ......................
ظهر تو خونه به بابام گفتم پرواز چیه ؟
بابام برام اول شکل هواپیما رو کشید بعد پرواز رو تو ضیح داد ، تو عمق صحبتهای بابام فهمیدم که پرنده و هواپیما تو آسمونها حرکت میکنند .
قبلا ها شنیده بودم خدا تو اسموناست پشت ابرا ، اون بالاها تو دلم گفتم خوش به حال هواپیما ، خوش به حال پرنده ها ، چون اون بالا خدارو میبینند ولی ....................
عاشق پرواز شدم - پرواز
هیچوقت مثل بچه های دیگه نخواستم بزرگتر که خلبان بشم ، ولی دوست داشتم همیشه پرواز کنم ، برم اون بالا بالاها پشت ابرا برسم ، خدا رو اونجا ببینم ..............
راستی خدا پشت ابرا بود ؟
نه اینجا تو دل همه است بعضی ها پشت ابر دلشون قایمش کردن که نبینند ، بعضی ها هم آسمون دلشون اینقد آفتابیه که همیشه میبینندش
وحیددددددددددددددددد
ای خداااااااااااااااااااا
تنهایی را بلندترین شاخه درخت خوب مبفهمد !
انگار هرچه بزرگتر میشویم تنهاتر میشویم ................
راستی خداااااااااااا از بزرگی بزرگی تنهاست یا از تنهایی بزرگ ؟!!!!
وحیدددددد
ای خداااااااااااااااااااااا با تو بودم ولی تو را نمیدیدم . در کنارم بودی احساست نمیکردم........... احساست نکردم چوننمیشناختمت. دوست خوب من مرا خواندی . دعوتم کردی . کمک کردی مرا . ارشاد نمودی کجا بودم که ندیدم و .......
اری ندیدمت و احساسم را به رویت بستم و اینچنین تنها موندم ای کاش تنهاییم را با افریده هایت تقسیم نمیکردم . بر میگشتم به اصل خویش همانا دور مانده بودم از اصل خویش ...........
دوست داشتن را ، عشق را از دوستان و افریده های تو طلب کردم در حالی که اب در کوزه بود و من به صحرا زده بودم. اری خداوندا تو را ندیدم.......
ولی اکنون خوشبختم چون در کلبه تنهایی خودم در گوشه خلوتم کسی را دارم که تو در عرش عظیمت انرا نداری ......... اری خوشبختم و از این خوشبختی خورسند......
تورا دارم تویی که خود جون تونداری .......
ای خداااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا