loading...
احساسات
وحید ارومیه بازدید : 16 شنبه 09 آذر 1392 نظرات (4)

ما اینجا روبروی خالیترین صندلی جهان نشسته ایم .

اینجا جمع نشوید ، جنایتی اتفاق نیفتاده ، اینجا پسری تنها که فکر میکرد  تنهاست ، تنهایی خود را تقسیم کرد !!!!!!ا

             آری دیگر تنها نیست ولی همان تنهای اول است .

پسرک تنها حالا بجز خدا به دور دستی زییا می نگرد و میگوید:

مرد غمگین با خوابهای شکاکش خدا حافظی کرد ، و از قالب پوسیده غم بیرون آمد .

                 آری زنده گی را برای بدست آوردن زندگی می خواهد .

ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط زیبا در تاریخ 1392/11/03 و 12:09 دقیقه ارسال شده است

چه سر ب راه است ....دلتنگی ام را میگوییم ......از گوشه دلم جم نمیخورد ....

وحید جان تو تنها نیستی خدااااااااااااارو داری از همه بهتر گلم شکلک
پاسخ : با خدا بودنم رو احساس کردم خدا تنهاییم رو با شما دوستان عزیز تر ازجان علی الخصوص زیبای عزیز تو ابجی خوبم تبدیل به بهشت کرد

این نظر توسط neda در تاریخ 1392/09/26 و 10:20 دقیقه ارسال شده است

نازنین غصه نخور قصه نویس ما خداست
همه نارفیقن و تنها رفیق ما خداست
زندگی کردیمو شاکی نیستیم
برزمین خوردیمو خاکی نیستیمشکلک
پاسخ : ندا جان
واقعا همونیه که من تازه بهش رسیدم البته با کمک تو ممنون

این نظر توسط عسل12 در تاریخ 1392/09/12 و 6:06 دقیقه ارسال شده است

وحید یادت باشه روزی پروانه خواهی شد بگذار زندگی هر چقدر میخواهد پیله کند ابجی عسل

این نظر توسط آهو1 در تاریخ 1392/09/10 و 22:54 دقیقه ارسال شده است

شکلک
پاسخ : ممنون از اينكه قابل دونستي وب منو خوندي نظراتت هميشه برام مهم بوده بدون كه بيشتر از اينا تو كارام تاثير خواهد داشت


کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 21
  • کل نظرات : 133
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 7
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 9
  • باردید دیروز : 2
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 22
  • بازدید ماه : 18
  • بازدید سال : 199
  • بازدید کلی : 2,702