8 سال بیشتر نداشتم یه روز معلم کلاس دوم مون آقای فتحی ( خیلی خوب ولی خشن بود ) تو کلاس از پرنده و پرواز حرف میزد ، بچه بودم خوب نمیفهمیدم چی میگه اصلا پرنده و پرواز یعنی چی .............
آقای فتحی گفت هواپیما هم مثل پرنده است تو آسمون حرکت میکنه به حرکت اون تو آسمون پرواز میگن . پرواز ......................
ظهر تو خونه به بابام گفتم پرواز چیه ؟
بابام برام اول شکل هواپیما رو کشید بعد پرواز رو تو ضیح داد ، تو عمق صحبتهای بابام فهمیدم که پرنده و هواپیما تو آسمونها حرکت میکنند .
قبلا ها شنیده بودم خدا تو اسموناست پشت ابرا ، اون بالاها تو دلم گفتم خوش به حال هواپیما ، خوش به حال پرنده ها ، چون اون بالا خدارو میبینند ولی ....................
عاشق پرواز شدم - پرواز
هیچوقت مثل بچه های دیگه نخواستم بزرگتر که خلبان بشم ، ولی دوست داشتم همیشه پرواز کنم ، برم اون بالا بالاها پشت ابرا برسم ، خدا رو اونجا ببینم ..............
راستی خدا پشت ابرا بود ؟
نه اینجا تو دل همه است بعضی ها پشت ابر دلشون قایمش کردن که نبینند ، بعضی ها هم آسمون دلشون اینقد آفتابیه که همیشه میبینندش
وحیددددددددددددددددد
ای خداااااااااااااااااااا